گلهای سپیده را کبود آوردند
از پیکر کامل... آنچه بود آوردند

هر زخم کبود واژه ای از غزل است
چون واژه به واژه یک سرود آوردند

دنیای مرا به هم بزن! امر خدا
بر جان کویر؛ زنده رود آوردند

سیمای درخت سیب؛ عطر گل سرخ
از هر نفس تو به وجود آوردند...

وقتی که دوباره جان گرفتم گفتند
بر جامه ی کهنه تار و پود آوردند

بر بال نسیم آمدی در همه شهر
اسپند و گلاب و شمع و عود آوردند...

گفتند مسیحا نفسی را در خون
از قله ی آسمان فرود آوردند...

پرستو نوشت:
الهی أنطقنی بالهدی...

::
منم آن زخم کاری که تسلایی نمیخواهد...

::

پر از حرفم پر از آهم پر از احساس ناگاهم
ولی در پیش چشمانت سکوت قعر یک چاهم


به پیشگاه مطهر شهید تازه آمده امیر علیزاده